جدایی نادر از سیمین (اصغر فرهادی): بالاخره فیلمی پیدا شد که تکانمان بدهد، فیلمی که همه چیزش سر جایش باشد. آخرین فیلم اصغر فرهادی یک لحظه هم تماشاگر را به حال خود نمیگذارد، میزانسنها به قدری درست چیده شدهاند که دلیلی برای باور نکردن شخصیتها و غرق نشدن در دنیای فیلم نداریم. بازیها خیره کننده اند، لیلا حاتمی و شهاب حسینی مثل همیشه عالی، پیمان معادی درخشان و سارهبیات غافلگیرکننده ظاهر شدهاند. فرهادی در این فیلم دوباره سراغ مضمونهای مورد علاقهاش رفته، مانند بحران در روابط زناشویی، شک یا قضاوت. «جدایی نادر از سیمین» از جهاتی شبیه «درباره الی» و از جهاتی دیگر یادآور «چهارشنبه سوری» است، هر چند فرم فیلم بیشتر به «چهارشنبه سوری» نزدیک است. در این فضای اندک نه میتوان و نه میشود به جنبههای مختلف فیلم اشاره کرد، هر چه هست یک واکنش آنی به فیلمی است که نمیتوان نسبت به آن بی تفاوت ماند، فیلمی که تماشاگر را به درون دنیای خود فرو میکشد و لحظهای رها نمیکند. همه چیز آنقدر ملموس در برابر چشمانمان اتفاق میافتد که تلخی فیلم را با تمام وجود حس میکنیم. به نظرم فرهادی علاوه بر اینکه کارگردان و فیلمنامهنویس کاربلدی است، یک روانشناس و یک جامعه شناس خوب نیز هست، او درک و شناخت درستی از مردم و محیط اطراف خود دارد و از طرفی توانایی این را هم دارد که آن چه را که حس میکند درست به تصویر بکشد. «جدایی نادر از سیمین» حاصل کار کارگردانی است که بلد است چطور میزانسن زندگی را در فیلمش پیاده کند و به همین خاطر هم هست که شخصیتها و موقعیتهای فیلمش تا این اندازه باورپذیر از آب در میآیند. اتفاقی که طبعا میزان تلخی فیلم را نیز افزایش میدهد، تلخیای که بعد از تمام شدن فیلم در ذهن و روح ما رسوب و تا مدتی رهایمان نمیکند.